علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

آرامش نیاز اساسی انسان امروز

آرامش درون توست و تنهاباعلم و معرفت بدان خواهی رسید

مرده بدم زنده شدم،گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده ی سیرست مرا،جان دلیرست مرا

زهره ی شیرست مرا،زهره ی تابنده شدم

گفت که سرمست نه ای ،رو که از این دست نه ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

مولانا

********



هیس ؟!!!!

موبایل ها  خاموش  تا تمرکز و آرامش خود و دیگران را مختل نکنید!!



نظرات 10 + ارسال نظر
fateme dashte bozorg دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:38 ب.ظ

ostad ye donya tashakor

somaye shoeibi por سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ

استاد متشکریم

gheisar چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ

tashakor az soalat

آسمان پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:43 ب.ظ

هیچ نمیدانم چرا...

اما می دانم کس دیگری درون من پا گذاشته است

و اوست که مرا چنان بی طاقت کرده است

که احساس می کنم دیگر نمی توانم در خودم بگنجم؛

در خودم بیارامم.

از ((بودن)) خویش بزرگتر شده ام

و این جامه بر من تنگی می کند.

این کفش تنگ و بی تابی فرار!

عشق آن سفر بزرگ...

اوه! چه می کشم!

چه خیال انگیز و جانبخش است ((اینجا نبودن))...

دکتر علی شریعتی


این تمام آرامش من است
یاعلی

آسمان پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ

داری از قصد میزنی یکریز /با سرانگشت خود به شیشه ی من


قطره قطره نمک بپاش امشب /روی زخم دل همیشه ی من


تو که در کوچه راه افتادی / همه جا غیر کربلا بودی


با توام ای حضرت باران /ظهر روز دهم کجا بودی؟؟؟؟؟

شاگرد چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام به استاد بزرگوار

شعر زیبائی از حضرت مولانا گذاشتید که جای بسی تامل داشت چرا که این شعر رو مولانا زمانی میگه که به گفته خودش قمار کرده و از تعلقات و خیالات ... گذشته و در مورد این قمار عاشقانه همین بس که خودش بیان میکند " ای خوش آن قمار بازی که باخت هر چه که بودش... به نماندش هوسی الا هوس قمار دیگر"

اما از عکسی که گذاشتید من این نگاشت زیبا در یادم آمد "خنک آن که چشمش بخسبد و دلش نخسبد ،
... وای بر آنکه چشمش نخسبد و دلش بخسبد!"
---
متشکر که خواننده متن بودید و جای بسی تقدیر از شما و زحمات شما

hosin دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ب.ظ

با سلام حضور استاد گرانقدر
استاد من زندگیم عوض شد برا درس خوندن بخدا من شرایطم از اون زندانی که دانشجوتون بود سخت تره بهترین کارم رو از دست دادم بخاطر ادامه تحصیل

شهید زاده دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ق.ظ

پروردگارا!

به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم .

دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم .

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم .

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.

دکتر علی شریعتی

soheila جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:23 ب.ظ

باید رفت حتی با ترس!وقتی مطمئن از ماندن نیستی رفتن یقین است ..... سلااااااااام خسته نباشید مرسی از متنهای پندآموز و زیباتون

soheila جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.elm-o-marefat.blogsky.com

باید رفت حتی با ترس!وقتی مطمئن از ماندن نیستی رفتن یقین است ..... سلااااااااام خسته نباشید مرسی از متنهای پندآموز و زیباتون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد