علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

نظریه مازلو

سید عزیر تو دیگه چرا ؟؟؟!!!



بیچاره مازلو

شایدنمک امتحان به تقلبشه اما ارزششوداره ؟...

جمعا ببینید چند کلمه میشه ؟

اردشیر رضایی پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:30 ب.ظ
نظرات 4 + ارسال نظر
آسمان جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ق.ظ

بیچاره مازلو
نه نداره من فهمیدم این دنیا ارزشه هیچ چیزو نداره هیچی

سحرنادری قهفرخی جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ق.ظ

با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی
به نبوی خود از شما بی نهایت سپاس گذارم - می خواستم بدونم که کی نمرات را می زنید چون نمرات ما تو سایت دانشگاه نسیت در ضمن من از شما بابت اینکه سر امتحان با سوالات پی در پی خود شما را خسته کردم پوزش می طلبم ببخشید فقط استرس زیاد باعث شده بود که من دچار فراموشی شوم چون اون روز برای من روز خیلی خیلی بدی بود امیدوارم که پوزش من را پذیرا باشید
سلامتی و تندرستی جنابعالی و خانواده محترمتان را از ایزدمنان خواستارم ارادتمند شما سحر نادری - املاک املاک املاک ک ک ک ک ک ک ک ک

shoeibipor جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ق.ظ

امتحانی که از اینا کارا توش نکنی یا چشمت رو برگه جلویت نچرخه لامصب امتحان که نیست، کنکوره!
من چقد ساده بودم چشممو نچرخوندم نگاه کنم ببینم دنیا دست کیه تا برگه رو دادم متوجه شدم سوالا شبیه به هم هستن!

شاگرد جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ب.ظ

(( کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد ! ))
« تئودور پارکر »

چگونه باید آموخت ؟

مولانا می فرماید :

آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از راه حلق و نوش

اما چگونه بیاموزیم ؟
جوانی نزد سقراط آمد و گفت : می خواهم فلسفه را از تو بیاموزم .
سقراط گفت : با یقین آمدی ؟ جوان گفت : بلی !
آنگاه سقراط جوان را بکنار حوضی آورد و گفت : سرت را داخل آن کن . جوان سرش را داخل حوض کرد ، لحظاتی بعد ، سقراط گردن جوان را گرفت و داخل آب نگه داشت ، دقایقی چند که جوان داشت خفه میشد و دست های خود را به نشانه تقلا حرکت می داد ، سقراط گردن او را رها کرد ! جوان نفس نفس زنان سر خود را بیرون آورد و علت این کار را از سقراط پرسید ؛ سقراط جواب داد : در آن لحظات با تمام وجود چه چیزی را طلب می کردی ؟ جوان گفت : فقط هوا را طلب می کردم و بس !
سقراط گفت : حال به خانه برو و فکر کن اگر به مرحله ای رسیده ای که فلسفه را نیز این چنین – با تمام وجود خویش – طلب کنی ، آنگاه بیا تا فلسفه را به تو بیاموزم !
این بهترین تمثیل است برای چگونه آموختن ! آیا ما برای آموختن به این مرحله رسیده ایم ؟
عرفان گویند :
اهل دل را دو خصلت باشد :
دل سخن پذیر
سخن دل پذیر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد