علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

دوست

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم


 



 هرگاه که ازجور روزگار و رسوایی میان مردمان در گوشه ای تنها بر بینوایی خود اشک می ریزم و گوش ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل خویش آزار می دهم برخود می نگرم و بر اقبال بد حویش نفرین می فرستم و آرزومی کنم که ای کاش چون دیگری بودم که دلش از من امیدوارتر و قامتش موزون تر و دوستانش بیشتر است و ای کاش هنر این یک و شکوه و شوکت آن دیگری از آن من بود و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام کمترین خرسندی احساس نمی کنم اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم از بخت نیک حالی به یاد تو می افتم و آن گاه روح من همچون چکاوک سحرخیز بامدادان ازخاک تیره اوج گرفته و بر دروازه بهشت سرود می خواند و با یاد عشق تو چنان دولت و منزلتی به من رو می کندکه شان سلطانی به چشمم خوار می آید و از سودای مقام خود با سلاطین عاردارم

                                                         شکسپیر

نظرات 9 + ارسال نظر
توکلی یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ

سلام استاد
استاد واقعا زیباست این پستی که گذاشتید

توکلی یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

شنیدم کارگردانی سبک مغز
نهاده روی فیلمش نامی بس نغز
نهاده نام مردان تبارم
خیانتکار مرد بختیارم
تو که نامت کمال است شهرتت شهر
زنی تهمت به من علامه ی دهر؟
بدان مشروطیت از ما بپا شد
همه محرومیت هم مال ما شد
بدان نادرقلی آن شاه افشار
که از ترسش فراری ترک و تاتار
به همیاری ما داده فراری
همان افغان هار قندهاری
مرا گفتی که تو دشمن پرستی
پس این تاریخ چیست شاید که مستی !
همیشه بود کارم پاسداری
نبود اندیشه ام جز سردیاری
منم که مانده ام از فخر ایران
که تا هستم مباد این ملک ویران

(...)

توکلی یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:22 ب.ظ

هنی بنگ تفنگس یا منه گوش * هنی غیرت منه ایلس زنه جوش
هنی داره کر دلدار و شیری * هنی حق داره منه ایرون امیری
هنی غیرت منه ایلس زنه جوش...
ثقدیم به همه حماسه سازان همه ی شهرهای بختیاری از مرکز تا جنوب ایران
رخصت

آسمان دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ق.ظ

کودکی ام را دوست داشتم...

روزهایی که به جای دلم ،

سر زانوهایم زخمی بود ...

حسین پناهی

توکلی دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ق.ظ

اشک بهترین پدیده ی دنیاست
ولی تا زیباترین چیزها رو از انسان نگیرد
خودش را تقدیم نمیکند....

شعیبی پور دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ

«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»
حافظ

شعیبی پور دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:50 ب.ظ

گفت کدام راه نزدیکتر است؟ گفتم به کجا؟ گفت به خلوتگه دوست گفتم تو مگر فاصله ای میبینی بین دل و آن کس که دلت منزل اوست..

شعیبی پور دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:54 ب.ظ

گفت کدام راه نزدیکتر است؟ گفتم به کجا؟ گفت به خلوتگه دوست گفتم تو مگر فاصله ای میبینی بین دل و آن کس که دلت منزل اوست..

شاگرد جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

مرگ را دان‍‍م؛ ول‍‍ی تا ک‍‍وی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو
.....
"دوستی که هرگز نمی میرد"

روزی شبلی که یکی از عرفا بود از راهی می رفت و به قبرستانی رسید .
دید مردی بر سر قبری نشسته و سخت می گرید .
پرسید چرا گریه می کنی ؟ گفت دوستم مرده است برای او می گریم
شبلی گفت : چرا دوستی گرفتی که بمیرد ؟ دوستی برگزین که هرگز نمیرد ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد