علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

دنیا


حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای

گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه‌ای!

گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟

گفت یا برق است یا باد است یا افسانه‌ای!

گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟

گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه‌ای!

گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟

گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه‌ای!

"ابوسعید ابوالخیر"

 

نظرات 2 + ارسال نظر
میرزایی یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:52 ب.ظ

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و بر میگشت.
پرسیدند: چه میکنی؟
-در این نزدیکی چشمه ی آبی هست و من مرتب نوک خود را از آب پر میکنم و آن را روی آتش میریزم.!!!

حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.!!!
-شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خداوند میپرسد: زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر آمد...!!!

پیرهادی یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:06 ب.ظ http://funbama.mihanblog.com

بر خیر و مخور غم جهان گذران
خوش باشو دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد