علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم



سرخ پوستی پیر به نوه خود گفت

فرزندم درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست

یکی از گرگ ها شیطانی به تمامی معنا عصبانی

دروغگو حسود حریص  پست

و  دیگری آرام راستگو امیدوار راستگو فروتن

پسر کمی فکر کرد و پرسید : پدربزرگ کدام پیروز خواهد شد.

پدر بزرگ بی درنگ گفت :


همانی که تو به آن غذا می دهی

نظرات 5 + ارسال نظر
میرزایی سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:49 ب.ظ

زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند.اما نجار تصمیمش را گرفته بود.سرانجام صاحب کار درحالی که باتأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد.
زمان تحویل کلید صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد. درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شودلوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد وتمام دقت خود رامیکرد.
این داستان زندگی ماست. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم. اما فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نیست .
شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند. مراقب خانه ای که برای زندگی خود میسازید باشید.

شهیدزاده پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام استاد
حرف نداری با مطالب جالب و آموزنده :

شهیدزاده پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:01 ب.ظ

راز بقا
شیر آفریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از کندترین غزال افریقایی کمی تندتر بدود تا از گرسنگی نمیرد.

و غزال آفریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از تندترین شیر آفریقایی کمی تندتر بدود تا کشته نشود.

مهم نیست که تو شیر هستی یا غزال،

مهم این است که فردا را از امروز تند تر بدوی.

این راز بقاست.

شهیدزاده پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:25 ب.ظ

شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من ۱۷ شتر و ۳ فرزند دارم.

 

شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم  نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم  مجموع شتران را به ارث ببرند.

 

وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند  متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این ۱۷ شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟

مدیریت بر اعداد

 

و بعد از فکر کردن زیاد  به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند.

 بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند.

حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم؟ گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم.هر کسی دوست دارد یک شتر اضافی تر داشته باشد .

 پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد (۹=۲÷۱۸) . به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد (۶=۳÷۱۸) و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد (۲=۹÷۱۸) .

و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر  حضرت بود.(۱۷=۹+۶+۲) .

تصمیم سازی و قضاوت درست از ویژگی های ضروری یک مدیر توانمند می باشد 

شهیدزاده

شهیدزاده پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:37 ب.ظ

از خردمندی سؤال کردند که: می توانی بگویی زندگی آدمیان مانند چیست؟
وی در جوابشان گفت: زندگی مردم مانند الاکلنگی است، که از یک طرفش سن آنها بالا می رود و از طرف دیگر زندگی آنها پائین می آید!...

شهید زاده

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد