علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

این بار سرمست آمدم تا جام و ساغر بشکنم

ساقی و مطرب هر دو را من کاسه ی سر بشکنم

از کف عصا گر بفکنم فرعون را عاجز کنم

گر تیشه بر دستم فتد بتهای آزر بشکنم

امروز سرمست آمدم تا دیر را ویران کنم

گرز فریدونی کشم ضحاک را سر بشکنم

گر کژ بسویم بنگرد گوش فلک را برکنم

گر طعنه بر حالم زند دندان اختر بشکنم

چون رو به معراج آورم از هفت کشور بگذرم

چون پای بر گردون کشم نو چرخ و چنبر بشکنم

گر محتسب جوید مرا تا در رهی کوبد مرا

من دست و پایش در زمان با فرق و دندان بشکنم

من مرغ عالی همتم از آشیانه بر پرم

تا کرکسان چرخ را هم بال و هم پر بشکنم

من طائر فرخنده ام در کنج حبس افتاده ام

باشد مگر که وارهم روزی قفس در بشکنم

گر شمس تبریزی مرا گوید که هی آهسته شو

گویم که من دیوانه ام این بشکنم آن بشکنم

مولانا

نظرات 3 + ارسال نظر
حسن.د شنبه 11 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:18 ق.ظ

درود
بسیار عالی
دلنوشته زیبایی بود


امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینست
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست

تو که همصحبت تنهایی شب‌های منی
پس کجا مانده‌ای امشب که سحر نزدیکست

آمدی دیر چرا ای که رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمی و دل چرکینست

عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیری
مونس من چه شده، از چه دلت خونینست

با که گویم سخن از درد که بی‌درد بود
آخر ای رحم خدایا، چه دلم سنگینست

چه شد ای غافله‌ی عمر کجا وا ماندی
خسته‌ام وقت سفر کردن این معشوقست

رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بی‌وفایست که خود مستحق نفرینست

امین قنواتی دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:20 ق.ظ

آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را

و دریایى که غرق نمی کند موسى را

کودکی که مادرش او را به دست موج هاى نیل می سپارد

تا برسد به خانه ی تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد

آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟

پس به تدبیرش اعتماد کن

به حکمتش دل بسپار

به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار

تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی

کوگ تاراز. پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:37 ب.ظ

ﺳﺮ ﺯ ﮐﺎﺭﺕ ﻧﯿﺪﺭﺍﺭﻭﻡ؛ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﺗﺶ ﻧﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﻦ ﻻشم؛ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﺗﭗ ﺗﭙﻮ ﻭﻧﺪﯼ ﺑﺠﻮﻧﻮﻡ ﻭﺍ ﺗﯿﺎ ﮐﺎﻟﺖ ﻫﻨﯽ؛
ﻧﯿﺒﺮﻭﻡ ﺧﻮﻭ؛ﻫﯽ ﺑﯿﺎﺭﻭﻡ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﺍﯾﻞ ﻭﻣﺎﻟﻮﻡ ﺯﻭﻡ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎ ﮔﺪﻭﻡ ﺍﯾﺨﻮﻡ ﺗﻮﻧﻪ !
ﻏﯿﺮﺯﺍ ﺧﻮﺕ ﮐﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭﻭﻡ؟ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﮐﺎﻓﺮﻭﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻭﻧﺖ ﮐﯽ ﺇﻥ؟
ﭘﯿﺮ ﻭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻭﻡ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ ؟؟
ﺭﮎِ ﺑﻬﻮﻧﻮﻡ ﺭﯾﺸﻪ ﺯﯾﺪ، ﺍﺯ ﺑﺲ ﮔﺮﯾﻮﺳﺘﻮﻡ وِ پاس؛
ﻣﺸﮏِ ﺣﻮﺷﮑﯽ، ﺩﻡ ﻣﻼﺭﻭﻡ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺭﯾﮏ ﻭﺑﻠﻨﺪﻭﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺯﻭﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﯿﺎ؛
ﭼﯽ ﯾﻪ ﺑﺮﻧﻮ ﺑﯽ ﻗﻄﺎﺭﻭﻡ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﺗﺶ ﺑﮑﺎﺭﺕ ﺯﯾﺪﻩ ﭼﯽ ﺧﻮﯼ ﺍﺯ ﻣﻮ ﮐﻪ ﻟﯿﻮﻩ ﺧﻮﺗﻮﻡ !! ؟
ﺍﯾﺰﻧﯽ ﻫﯽ ﺗﺶ ﺑﮑﺎﺭﻭﻡ ! ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
ﺟﺎﻫﻠﻮﻥ، ﯾَﮏ ﮐﺸﺘﻨﻪ ﺳﯽ ﻫﺎﺷﻘﯽ ﺍﯾﻤﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ !
ﺁﺭﻣﻮﻥِ ﻫﻔﺖ ﻭﭼﺎﺭﻭﻡ ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟
قدرﻭﻣﻪ ﻭﺍ ﺍﯾﺴﻮ ﺩﻭﻧﯽ ﺗﺎ ﭘﺸﯿﮕﺎﺭﺕ ﻧﮑﺮﺩ؛
ﺑﺮﺩ ﺷﯿﺮﯼ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭﻭﻡ ... ﺳﯿﭽﻪ ﻭﺍﻡ ﻗﻬﺮ ﺍﯾﮑﻨﯽ؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد