علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

مستی


شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته از دستی


نمیدانم چه نوشیدم که سیرم کرده از هستی


خودم مستُ ،غزل مستُ ،تمام واژه ها مستند


قلم شوریده ای امشب،عجب اُعجوبه ای هستی!


به ساز من که میرقصی،قیامت میکنی به به...


چه طوفانی به پا کردی،قلم شاید تو هم مستی؟!


زمین مستُ،زمان مستُ،مخاطب مست شعرم شد


بنازم دلبریهایت!قلم، الحق که تردستی


فلانی فرق بسیار است،میان مستی و مستی


عزیزم خوب دقت کن!به هر مستی نگو پستی


تظاهر میکنی اما،تو هم از دیدِ من مستی


اگر پاکیزه تر بودی،به شعرم دل نمی بستی


خودم مستُ ،غزل مستُ، تمام واژه ها مستند


مخاطب معصیت کردی!به مشتی مست پیوستی
محمدرضا نظری

نظرات 4 + ارسال نظر
قنواتی سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:15 ب.ظ

خیلی محشره این متن :

گله هارابگذار!
ناله هارابس کن!
روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!
ماه رادیدی که به برهم زدن چشم گذشت....
یاهمین سال جدید!!
بازکم مانده به عید!!
این شتاب عمراست ...
من وتوباورمان نیست که نیست!!
***زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگی معرکه همت ماست...زندگی میگذرد...

زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند‌؛
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن...
زندگی صحنه بی تابی ماست...زندگی میگذرد...

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز...
زندگی لحظه بیداری ماست...زندگی میگذرد...

کوگ تاراز. پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 02:26 ب.ظ

نه گله نه برزگر نه مال بباره*
نه سوار نه کدخدا نه خان دیاره*
نه تشى نه چاله اى نه لاش به داره*
نه جایى جور اول میلس به کاره*
سر بنم سر دلت وا آه و زارى*
بریزم هرس ز تیام سى بختیاری

میرزایی. پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:46 ب.ظ

مزار امیر کبیر کجاست؟

اصلا تاحالا فکر کردین
مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست؟

احتمال قریب به یقین نمی‌دونید.

تعجبی نداره
غصه هم نخورید
خیلی‌ها مثل شما هستند

امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه
که
با دسیسه های یک سری وطن فروش و طماع
درحمام فین کاشان به قتل رسید
در شهر کربلا
در کشور عراق به خاک سپرده شد!

این که چرا
او را به کربلا بردند
برای جای سوال است
و
اینکه چطوری درآن زمان جسد این مرد بزرگ رو
با امکانات محدود آن زمان
به عراق منتقل کرده‌اند هم باز جای سوال دارد؟

اما
چیزی که بیش ازهمه مایه شرمندگیست این است که
اکثر قریب به اتفاق ایرانیها نمی‌دانند مزار این اسطوره تاریخ کجاست!

تا زمانیکه روابط ایران و عراق تیره بود و
کسی حق سفر به کربلا رو نداشت
شاید این ندانستن توجیه داشت

ولی امروزه با سفرهای متعدد مردم به عراق و کربلا جای بسی تاسف است
که حتی
یکی از کسانی که از عراق برمیگردد نمی‌داند
که امیر کبیر هم در آنجا دفن بوده

آیا فکرنمی‌کنید که همین عراقیها
به ما خواهند خندید
که چطور
مردی رو که بسیاری از داشته‌های امروزمان را
مدیون او هستیم
فراموش کردیم؟

قنواتی دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:20 ق.ظ

ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﻭﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ ....
ﯾﺎ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮔﺪﺍﮔﺸﻨﻪ
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ ....
ﯾﺎ ﮐﻤﺘﺮﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺗﻨﺒﻞ .
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ :ﮐﻠﻪ ﺧﺮ ....
ﯾﺎ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺸﻨﮓ .
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﭘﺮﺍﻓﺎﺩﻩ .....
ﯾﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻫﺎﻟﻮ .
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻭﻟﺨﺮﺝ ....
ﯾﺎﺍﻫﻞ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻦ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺧﺴﯿﺲ .
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮔﻨﺪﻩ ﺑﮏ .....
ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ :ﻓﺴﻘﻠﯽ .
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡﺩﺍﺭﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ :
ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﺻﻔﺖ ......
ﯾﺎ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺍﺣﻤﻖ !!!
ﮐﻼ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ
ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻴﻢ ؛ ﻧﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ!!!!!!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد