علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

قطره


دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

 

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

 

 آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود

لجوجتر و مصمم تر است.

 

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

 

در زندگی، معنای واقعی

سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

 

گاهی لازم است کوتاه بیایی...

 

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست

و عبور کرد

 

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

 

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی....

 

ولی با آگاهی و شناخت،

 

و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

نظرات 3 + ارسال نظر
میرزایی یکشنبه 21 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:46 ب.ظ



بسیار زیبا...و تشکر بابت مطالب زیبا و پر محتوی شما.

توکلی یکشنبه 21 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:49 ب.ظ

کوگ تاراز دوشنبه 22 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:21 ب.ظ

گفتم نژاد پاکت؟ گفتا که آریایی/ گفتم که از چه قومی؟ گفتا که بختیاری/ گفتم زنسل کیستی؟ گفتا زنسل کورش/ گفتم که پیشه ات چیست؟ گفتا که سر دیاری/ گفتم که در سر تو، سودای چیست اکنون؟ گفتا تفنگ برنو، با نوزدین سواری/ گفتم بگوی بر من، آن راز هفت و چارت/ گفتا که فتنه ای بود، از بهر سلطه داری/ گفتم ز هفت لنگی؟ یا از تبار چارلنگ/ گفتا ز هفت و چارم فرزند بختیاری.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد