علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

کمال انسان


 انسان موجودی است که همچون طبیعت پیرامونش همواره بالقوه می باشد زیرا همیشه  چیزی در درونش جاری ودر بند بند وجودش معلق است ، همواره در حال شدن است ، سرشار از  اندیشه نو و نهادى روشن با سرشتى پر از خوبى ها و مردمى ها ، شاید از این رو حذف آنچه در فطرت و هستی انسان معلق است برابر است با نیست کردن کل هستی او چرا که   موجودی  است کمال گرا و طالب " کل شدن  " است

این چیز نهفته در درون انسان و این طلب که او را به سوی تعالی سوق می دهد چیست .  رویا ، عشق ویا امید

     هرچه باشد بدون شک نیرویی است  لایزال . الهامی آسمانی  وموهبتی خدایی  پیوسته همراه اوست تا انسان کمال جویی وانسانیتش را در خود تمام کند وبا اراده ودرک خود رسد به جایی که جز خدا نبیند


ساقی بده پیمانه ای زان می که بی خویشم کند

             برحسن شورانگیز تو عاشق تر ازپیشم کند

نورسحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد

           با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

                 از من رها سازد مرا بیگانه ازخویشم کند  

                                  رهی معیری


     قطعا برای رسیدن به این غایت ویا رویا آدمی باید خود رادر دریای امید غرقه سازد تا با وزش نسیم وصل به ساحل معشوق رسد. ازگارسیا مارکز پرسیدند اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای در باره امید بنویسی چه خواهی نوشت واو پاسخ داد که  ۹۹ صفحه آن را خالی خواهم گذاشت ودر انتهای صحفه اخر تنها خواهم نوشت: امید

       در واقع امید اخرین چیزی است که تا لحظات واپسین عمر همراه اوست وجالب انکه برای بعد از مرگ نیز دلخوش به آن است برای زندگی جاوید و دنیایی دیگر .

       درهرحال گرچه درعصر ما اندیشیدن با وارستگی روح وقلب پاک دشوار است اما رهایی از آن ناممکن نیست . باور ، تعلق و توکل به او ، خود می توانند امید بخش وانرژی دهنده باشد


                 الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها       

          که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

              شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حایل    

          کجا دانند حال ما سبک بالان ساحل ها

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شهید زاده- دانشجو کسب کار سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ق.ظ

متن زیبا
بلبل را ببین که حتی در قفس هم می‌خواند.
پروانه را ببین که حتی با وجود کوتاهی عمر، از پرواز دست نمی‌کشد.
طاووس را ببین که زشتی پاهایش، افسرده‌اش نساخته.
زرافه را ببین که هرگز گردن‌کشی نمی‌کند.
کرم را ببین که بی‌دست و پا بودنش، او را از حرکت باز نداشته.
جغد را ببین که شب‌ها چگونه به مراقبه مشغول است.
عقاب را ببین که چگونه چشمانش را به هدفش دوخته است.
سگ را ببین که تو نجس می‌خوانیَش اما او به تو وفادار مانده.
گوسفند را ببین که چگونه قربانی خوشی‌ها و ناخوشی‌های توست.
زنبور را ببین که چگونه از گل شهد برمی‌آورد و از دشمن دمار.
لاک‌پشت را ببین که چگونه شجاعانه به جای لاک دیگران در لاک خود پنهان شده.
پشه را ببین که چگونه غرور و عظمت تو را در هم می‌شکند و خشم نهفته‌ات را بیرون می‌ریزد.
اسب را ببین که چگونه از روی نجابت به ولی نعمت خود خدمت می‌کند.
و
کرکس را نبین که پیوسته در انتظار مرگ دیگران است.
طوطی را نبین چرا که بی‌اندیشه هر گفته‌ای را تکرار می‌کند.
کفتار را نبین چرا که خفت ریزه‌خواری می‌کشد.
ملخ را نبین چرا که تاراجگر زحمات دیگران است.
عنکبوت را نبین چرا که تنها به فکر بنای خانۀ خود است.
عقرب را نبین چرا که در دشواری‌ها به جای حل مسئله، حلال مسئله را می‌کشد.

و پرندگان را ببین که چگونه به هنگام آشامیدن، نظری نیز به آسمان دارند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد