ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
وطن یعنی تفنگ بختیاری /غرور ملی و دشمن شکاری
وطن یعنی تجلی گاه ملت / حضور زنده ی آگاه ملت
وطن یعنی دیار عشق و امید / دیار ماندگار نسل خورشید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
اگر در جهان از جهان رستهای است،
در از خلق بر خویشتن بستهای است
کس از دست جور زبانها نرست
اگر خودنمای است و گر حق پرست
اگر بر پری چون ملک ز آسمان
به دامن در آویزدت بد گمان
به کوشش توان دجله را پیش بست
نشاید زبان بداندیش بست
فراهم نشینند تردامنان
که این زهد خشک است و آن دام نان
تو روی از پرستیدن حق مپیچ
بهل تا نگیرند خلقت به هیچ
چو راضی شد از بنده یزدان پاک
گر اینها نگردند راضی چه باک؟
بد اندیش خلق از حق آگاه نیست
ز غوغای خلقش به حق راه نیست
ازان ره به جایی نیاوردهاند
که اول قدم پی غلط کردهاند
دو کس بر حدیثی گمارند گوش
از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش
یکی پند گیرد دگر ناپسند
نپردازد از حرف گیری به پند
فرومانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای؟
مپندار اگر شیر و گر روبهی
کز اینان به مردی و حلیت رهی
اگر کنج خلوت گزیند کسی
که پروای صحبت ندارد بسی
مذمت کنندش که زرق است و ریو
ز مردم چنان می گریزد که دیو
وگر خنده روی است و آمیزگار
عفیفش ندانند و پرهیزگار
غنی را به غیبت بکاوند پوست
که فرعون اگر هست در عالم اوست
وگر بینوایی بگرید به سوز
نگون بخت خوانندش و تیرهروز
وگر کامرانی در آید ز پای
غنیمت شمارند و فضل خدای
که تا چند از این جاه و گردن کشی؟
خوشی را بود در قفا ناخوشی
و گر تنگدستی تنک مایهای
سعادت بلندش کند پایهای
بخایندش از کینه دندان به زهر
که دون پرورست این فرومایه دهر
چو بینند کاری به دستت درست
حریصت شمارند و دنیا پرست
وگر دست همت بداری ز کار
گدا پیشه خوانندت و پخته خوار
اگر ناطقی طبل پر یاوهای
وگر خامشی نقش گرماوهای
تحمل کنان را نخوانند مرد
که بیچاره از بیم سر برنکرد
وگر در سرش هول و مردانگی است
گریزند از او کاین چه دیوانگی است؟!
تعنت کنندش گر اندک خوری است
که مالش مگر روزی دیگری است
وگر نغز و پاکیزه باشد خورش
شکم بنده خوانند و تن پرورش
وگر بی تکلف زید مالدار
که زینت بر اهل تمیزست عار
زبان در نهندش به ایذا چو تیغ
که بدبخت زر دارد از خود دریغ
و گر کاخ و ایوان منقش کند
تن خویش را کسوتی خوش کند
به جان آید از طعنه بر وی زنان
که خود را بیاراست همچون زنان
اگر پارسایی سیاحت نکرد
سفر کردگانش نخوانند مرد
که نارفته بیرون ز آغوش زن
کدامش هنر باشد و رای و فن؟
جهاندیده را هم بدرند پوست
که سرگشتهٔ بخت برگشته اوست
گرش حظ از اقبال بودی و بهر
زمانه نراندی ز شهرش به شهر
غرب را نکوهش کند خرده بین
که میرنجد از خفت و خیزش زمین
وگر زن کند گوید از دست دل
به گردن در افتاد چون خر به گل
نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشت گوی
گرت برکند خشم روزی ز جای
سراسیمه خوانندت و تیره رای
وگر برد باری کنی از کسی
بگویند غیرت ندارد بسی
سخی را به اندرز گویند بس
که فردا دو دستت بود پیش و پس
وگر قانع و خویشتندار گشت
به تشنیع خلقی گرفتار گشت
که همچون پدر خواهد این سفله مرد
که نعمت رها کرد و حسرت ببرد
که یارد به کنج سلامت نشست؟
که پیغمبر از خبث ایشان نرست
خدا را که مانند و انباز و جفت
ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟
رهایی نیابد کس از دست کس
گرفتار را چاره صبرست و بس
....................................................
شعر معروف شیخ اجل سعدی
تفنگ بختیاری وقت خو نی
ز شیرون نرم شیری به دو نی
تفنگ بختیاری جنگ الانه
بکن واکل برن فرهنگ مانه
تفنگ بختیاری جز قلم نی
ندونی جنگ ما جنگ تفنگ نی
گذشته روزگار جنگ برنو
قلم جاسه گرید تا کی کنی خو
به خاک بختیاری ریشه دارم
همیشه تا ابد یو افتخارم
قلم به جیومه توفنگ به حونه
تفنگ ما همی فرهنگمونه
خدایا سر زمین بختیاری
پر از مردون مرد سردیاری
بله پشتم پره به مردمونوم
به ایلوم به زمینوم به زبونوم
به کروش به کریم خان به بزرگن
که ساختن ملک شیر افکن ایرون
تفنگ برنوم دی وقت خو نی
بکن واکل دیه شیری به دو نی
به یادت می نمند تفنگ ز کینه
بگو سردار اسعد تهران زکینه
همی خوس افتخاره تا همیشه
که مشروطه ز ایما بید ز ریشه
درود بر فرمانروای این وبلاگ



تورات
نژاد ایرانی را آسمانی می داند و می گوید این نژاد برای نجات ملت ها و گسستن زنجیر های اسارت وبردگی ماموریت داشته است.
پاینده باشی ایرانم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
زندگی ! ای زندگی !
عنکبوت سیری را می مانی ،
که به یـُمن ِ عادت دیرینه ،
پروانه های بی دلیل را در نور وسوسه ی تور می کنی !
زین روست به یقین
که آسمان ُ زمین
از غبار ِ رنگ ِ آن همه بال رنگین است
و چه غمی دارد معصومیت ِ این همه رنج ِ نا هم آهنگ ...
<حسین پناهی >
بیا آلاله همه داغ تو داره
غم بی حد دردم بی شماره
فغان که این چاره درمان نداره...
بیو که اندکا دایم بهاره / بیو که دشت لالی سوزه زاره
بیوکه سرزمین بختیاری /بهارونس بهشت روزگاره
تقدیم به استاد بزرگوارجناب آقای رضائی
یه روز یه لره ...
یه روز یه لره میشه دکتر ملک حسینی تنها پزشک کبد در آسیا. یه روز یه لره میشه علی مردان خان که به ارتش رضاخان میگه: هر عقابی که بخواد از آسمان این کشور عبور کنه، باید پرهاشو باج بده. یه لره میشه پرفسور موسیوند و قلب مصنوعی رو اختراع میکنه. یه لره میشه سردار اسعد بختیاری که فاتح تهران .یه لره میشه پرفسور کرم زاده استاد جهانی ریاضی. یه لره میشه احسان کامرانی استاد دانشگاه هاروارد و مخترع قرنیه مصنوعی میشه.یه لره میشه پرفسور باهر مغز سوم فیزیک جهان. یه لره میشه بهنام محمدی اولین شهید راه وطن. یه لره میشه حسین پناهی تا ابد میمونه حرفهاش به یاد.یه لره هم میشه آریوبرزن فرمانده ارتش داریوش ... به افتخار همه لرها.