علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

علم و معرفت

می اندیشم . پس هستم

گذرگاه زمان



در خلسه سپری شده یک سال غفلت

 درفراز و فرود سرنوشت

و در انتظار نوشخند بهار،

قطار زمان را نظاره گریم

که می خرامد و می خروشد با دود و بوق


پس بی هیچ پاداشی خرج محبت کنیم

زیرا ما تنها خاطره ایم




***************


در گذر گاه زمان

خیمه شب بازی دهر،

با همه تلخی وشیرینی خود میگذرد.

عشقها میمیرند،

رنگ ها رنگ دگر میگیرند...

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین . چه تلخ

دست ناخورده به جا میماند

 

                                         مهدی اخوان ثالث

نظرات 8 + ارسال نظر
توکلی یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:37 ب.ظ

ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﺪﺭﮎ ﺩﮐﺘﺮﺍ
ﮔﺮﻓﺖ !
ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ )۱۲۵۰ - ۱۳۴۹ ﻫﺠﺮﯼ ﺷﻤﺴﯽ ( ﺩﺭ ﺑﺮﻭﺟﻦ ﺑﻪ
ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻓﺮﻭﺷﯽ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻤﯽ
) ﻣﮑﺘﺐﺩﺍﺭﯼ( ﺭﻭﯼ ﺁﻭﺭﺩ . ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۲۸۹
ﻫﺠﺮﯼ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ﺳﯽ ﻭ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺗﻬﺮﺍﻥ ) ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﻟﺒﺮﺯ( ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﺍﻫﯽ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺷﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﮐﻠﻤﺒﯿﺎ، ﺁﯾﻮﻭﺍ ﻭ ﺩﺍﮐﻮﺗﺎﯼ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺭﺳﺎﻧﺪ .
ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۱۰ ﻫﺠﺮﯼ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ. ﺩﺭ
ﺳﺎﻝ ۱۳۱۳ ﺩﺭ ﺗﺄﺳﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺷﺮﮐﺖ
ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﻌﺎﻭﻧﺖ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ .
ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﯾﯿﻦ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﭘﺰﺷﮑﯽ
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ .
ﻣﻨﺒﻊ : ﻭﻳﻜﻲ ﭘﺪﻳﺎ

توکلی یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:48 ب.ظ

برایت سال خوشحالی ، که باشد حال تو عالی
برایت تخمه وفندق ، طلاو نقره در صندوق
برایت پسته ها در باز ، برایت خانه ای دلباز
برایت ماهی وسبزه ، کبابی خوب خوشمزه
برایت پرتغال وسیب ، تراول های نو در جیب
برایت اجیل وبادام ، برایت خاطری آرام
برایت بهترین ماشین ، برایت کلفتی از چین
برایت بهترین همسر ، که بگذارد تو را بر سر
برایت ده پسر دختر ، یکی از دیگری بهتر
برایت بالشی از پر ، برایت کیسه های زر
برایت عطر وبوی مشک ، سه گونی اسکناس خشک
برایت شربتی از قند ، همیشه بر لبت لبخند
برایت کار وبارجور ، خبر های خوشی از دور
در آخر صدسفر پرواز
کنی سال خوشی آغاز
سال نو پیشاپیش مبارک

توکلی یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:00 ب.ظ

سه دسته از آدمها را هرگز در زندگیت فراموش نکن

کسانی که در سختی ها یاریت کردند.
کسانی که در سختی ها رهایت کردند.
کسانی که در سختی ها گرفتارت کردند.

"آلپاچینو"

توکلی یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:08 ب.ظ

آدمها هیچ وقت از چیزهایی که دارند لذت نمی برند

زیرا همیشه غصه ی چیزهایی را می خورند که ندارند

"پائولو کوئلیو "

آسمان دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ق.ظ

──────────────▒███░───░████████▒
───────────█████▒░█████░▒▒▒▒▒▒█████
──────────██▒▒▒▒██████████████▒▒▒██░
─────────██▒▒▒▒███▒██▒██▒▒█████▒░▒██
─────────█░▒▒▒██▒████████████▒█▒▒▒█░
─────────█▒▒▒▒██▒▒▒░▓▓▒░▓▒▒████▒▒██
─────────█▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒█▒█░▒████
─────███████████▒▒▒▒▒▒▒▒██████▒██▓▒███
─────██▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒▒▒▒█████▒▒▒▒▒██
───────██▒▒▒▒▒▒▒▓██████▒▒▒▒▒██▒▒▒▒▒▒███
────█████▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒████▒▒▒██▒▒▒▒▒▒███
────██▒▒▒███▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓█████▒▒▒▒▒███
────███▒▒▒▒███▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒███▓▒▒███
──────█████▒▒████▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒█████
─────────████▒▒██████▒▒▒▒█████
────────────███▒▒██████████
──────────────████▓──█▓█
────────────────────████
────────────────────█░█─────█████████
────────────────────█▓█───█████████████
──░█████████───────████──██▓███▒▓████
─█████████████─────█░███████░██████
───████░▒███▒██────█▓██████████
─────█████▓▒█████─████
─────────██████████▓█
──────────────────█▓█────████▒█▓▒█
─────────────────█▓██──█████████████
─────────────────█▓█──██▒████░█████
────────────────██████████▒██████
────────────────█▓███████████
───────────────████
───────────────█▒█
───────────────███

گل برای گل

آسمان دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 ق.ظ

دل بستن مثل پرت کردن ۱ سنگ به دریاست اما دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگ از دریاست .

آسمان دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ق.ظ

زاهدی گوید:جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول؛ مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان راه می‌رفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

سوم؛ کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آورده‌ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم؛ زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

علی میرزایی جمعه 24 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:43 ب.ظ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد